ما اخیراً به جستجوی دادههای مربوط به ظرفیت fab توسط گرههای فرآیندی پرداختیم، و همه موافق بودند که متخصص برجسته در این موضوع، Bill McClane در IC Insights است. او یکی از دقیقترین مدلهای موجود در این زمینه را حفظ میکند و به درستی برای گزارشهایش حق بیمه میگیرد. این مطالب خواندنی برای هر کسی است که قصد دارد یک نقشه راه نیمهساله چند ساله تهیه کند.

بیش از 90 درصد از ظرفیت نیمه هادی جهان در 10 نانومتر یا بالاتر کار می کند. ما میتوانیم در مورد اینکه کجا خط تقسیم را ترسیم کنیم بحث کنیم، اما به جرات میتوان گفت که اکثریت قریب به اتفاق ظرفیت در لبه انتهایی کار میکند.
یک جستجوی سریع در گوگل این گزیده از داده های IC Insight را به دست آورد و داستان مهمی را بیان می کند…
برداشت سردبیر: غیرقابل انکار، ما معمولا زمان زیادی را صرف صحبت در مورد تولید نیمه هادی های پیشرو می کنیم. این یک اشتباه رایج است که همه هنگام بحث در مورد نیمه نیمه دچار آن می شوند، اشتباهی که ما به اندازه هرکس دیگری در آن مقصریم. جهان به درستی بر کمبود شرکتهایی متمرکز شده است که قادر به فعالیت در لبههای برتر هستند، اما در نیمهها چیزهای بیشتری وجود دارد.
در نهایت، این اعداد باید به ما یادآوری کنند که داستان گستردهتر از TSMC و سامسونگ است. هنوز کارهای جالب و مهم زیادی در ریخته گری لبه انتهایی در حال انجام است.
این شرکت ها به قطعات معمولی مانند میکروکنترلرها (MCU) و آی سی های مدیریت توان (PMIC) نیاز داشتند و این محصولات عموماً در گره های قدیمی تولید می شوند. امروزه، حتی در شرایطی که کمبود عرضه در بسیاری از ردهها به موجودی مازاد تبدیل شده است، محصولات قدیمیتر فقط به تقاضای متوقف شده دو سال پیش میرسند.
ثانیاً، دولت ایالات متحده در حال حاضر در حال تلاش برای تصمیم گیری در مورد نحوه تخصیص 52 میلیارد دلار از بودجه قانون CHIPS است. اگر هدف این سرمایهها صرفاً بازگرداندن فرآیندهای پیشرو به ایالات متحده است، پس ادامه دهید و تمام پول را به اینتل بدهید. آنها 7 یا 8 میلیارد دلار را به سهامداران تقسیم خواهند کرد و به برنامه خود برای رسیدن به تولید که به هر حال باید اجرا کنند، ادامه خواهند داد.
به گفته انجمن صنعت نیمه هادی، قانون تراشه ها با ترغیب بخش خصوصی به سرمایه گذاری حدود 200 میلیارد دلاری برای تولید نیمه هادی ایالات متحده، اثر جانبی مثبتی داشته است.
این به چند دلیل مهم است.
از سوی دیگر، اگر هدف تضمین واقعی زنجیره تامین نیمهآمریکا باشد، شاید طرح بهتری برای تقسیم این پول به صورت گستردهتر باشد. در حالت ایدهآل، آنها این پول را صرف کاشت بذرهای زیادی میکردند که منجر به تشکیل شرکت جدید و در تحقیقات پایه دانشگاهی میشد، که سپس میتوانست توسط بخش خصوصی تجاری شود. متأسفانه، هنوز مکانیسمهای آسانی برای انجام این کار وجود ندارد، و بنابراین رویکرد دیگر این است که وجوه را بین طیف وسیعی از شرکتهای آمریکایی درگیر در نیمهتولید تقسیم کنیم، تا زمانی که آنها متعهد به افزایش ظرفیت ایالات متحده باشند. این فقط به معنی کارخانهها و ریختهگریها نیست، بلکه باید شامل شرکتهای ابزار، ارائهدهندگان رباتیک و سازندگان مواد شیمیایی – کل زنجیره تامین باشد. اینتل باید مقداری از این سرمایه ها را دریافت کند، اما نه بیشتر آن.
بارزترین مثال در این زمینه گلوبال فاندریس است. GloFo در تولید سیلیکون پیشتاز نیست، اما برخی از “توروچههای” بسیار قابل توجهی مانند سیلیکون روی عایق (SOI) و سیلیکون کاربید را ایجاد کرده است. و در حالی که آنها دو قطبی تقریباً در این مورد را ندارند که TSMC و سامسونگ با 7 نانومتر از آن لذت می برند، با بسیاری از خطوط SOI خود نزدیک می شوند. اگر به هر دلیلی ایالات متحده دسترسی به TSMC را از دست بدهد، احتمالاً GloFo به اندازه اینتل بخش مهمی از راه حل خواهد بود.